سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرین اذان

پنج شنبه 87/2/26 12:29 عصر| | نظر

آخرین اذان

" الله اکبر ،  الله اکبر "
این، صدای بلال است که پس از مدتها ، در کوچه پس کوچه های مدینه ،  طنین انداخته است . و چه نوائی است ، نوائی که مدینه را به یاد نبی اکرم می اندازد . بلال ،  با خود عهد کرده بود که بعد از پیامبر ، اذان نگوید . ولی مگر می شود به خواسته پاره تن رسول ، دردانه پیامبر ،  ام ابیهای پدر ، لبیک نگفت .

" اشهد ان لااله الا الله "

فاطمه ، دختر پیامبر ، می خواهد با شنیدن صدال بلال ، به یاد روزهای با پدر بودن ، جان خسته و بیمارش را تسلی دهد . به یاد روزهائی که زیر چتر خنک پیامبر ، مادر پدرش بود و نور چشم خانه رسول .

" اشهد ان محمدا رسول الله "

فاطمه ، در ان غریبی و سیاهی مدینه ، نام پدرش را می شنود . " شهادت می دهم که محمد ، رسول خداست "

دیگر ، کاسه صبر فاطمه ،  نمی تواند به خود جای دهد ، این همه درد را . فریاد می زند : دیگر بس است بلال چگونه نام پدرم را بشنوم و تحمل کنم که این پست مایگان خفته در فراموشی ، تنها پس از گذشت چند روز ، پاک کردند ، از صفحه سیاه ذهنشان ، بزرگی رسول را ، چگونه تحمل کنم که تو در اذان ، بانگ بر آوردی به بزرگی او ، د رحالی که باطن مردم این شهر ،  پر است از دانه های نیرنگ و فریب و نفاق .

بس کن بلال ، دیگر تاب شنیدن ندارم .


زهرا ( س) پس از پدر

پنج شنبه 87/2/26 12:28 عصر| | نظر

زهرا ( س) پس از پدر

 


بالاترین ظلمها ، غصب وصایت رسول اکرم (ص) است و مهمترین اقدام ، احقاق این حق ، که هدایت بی همرهی عترت محال است، محال.

و زهرا (س) این اسوه ی همیشه بیدار و هشیار ، گرچه با آن همه تأکیدها و سفارش های رسول اکرم (ص) وجودش نشانه راه است و با علی (ع) بودنش علامت همه چیز ، اما به همین قناعت نمی کند، که اقدامها می کند و گامها بر می دارد.

گامهای زهرا ( س) اثنتا عشره عیناً

 


1-فریاد
" چه زود، روز پرشکوه غدیر و خاطره ی بیعتتان را از یاد بردید.! "
شبها با علی (ع) و حسنین ( ع) بر در خانه ها ی مهاجرین و انصار می رفت و آنها را به یاد بیعتشان در عقبه و غدیر ، دریای فضائل علی ، از واقعه تبوک و مباهله گرفته تا احادیث ثقلین و سد ابواب و .... می انداخت تا شاید چلچراغی برافروزد.

هیچ دری بر پاشنه نچرخید، که از شمشیر علی (ع) کینه ها داشتند و از بدر و احد خاطره ها.

هنوز هم تاریخ در انتظار لبیک می سوزد.

 


2- همراه با حقیقت
" آیا به راستی می خواهی بیت وحی را به آتش بکشی و مرا با علی و فرزندانم بسوزانی ؟ "
زهرا (س) را زخمی به کناری افکندند و علی (ع) را به مسجد کشاندند با شمشیرهای آخته ، درِ خانه درآتش کینه ها می سوخت.

زهرا(س) با بالی شکسته ، خود را به مسجد رسانید و با تهدید نفرین ، علی (ع) – امامش- را رهانید و دست در دست ، آرام به خانه اش برد.  هیچ کس به پا نخاست، هیچ کس آبی نریخت ، آه ، آه چه غربتی !!

 


3- فدک
"آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری اما من ارث نبرم؟ چه سخن ناروایی "
به بهانه غصب فدک در مسجد به افشاگری پرداخت، خصم می پنداشت که او بر زمین از دست رفته می نالد و تو نگو تنها اشارتی به زمین است و نمامی از آسمان ولایت.

تحریک و حمایت ،

افشا و شماتت ،

نزدیک بود که کار تمام شود ،

آه در حسرت غیرتی !

 


4- سکوت
"دیگر هرگز با شما دو تن سخن نخواهم گفت."
گاهی بلندترین فریادها را از دهان سکوت باید شنید. همه می پرسیدند  کز چه روی خورشید در چنبره کسوف فرو رفت؟

 


5- انذار
"شمشیر آخته ، هرج کامل ، استبداد دائم ،
ذلتی فراگیر ، جمعی پراکنده ، فتنه ای کور

بشارتتان باد ! اگر این آب رفته به جوی باز نگردد، و صدف جای خزف ننشیند " اینها انذارهای بلند منذری بیدار و فوران سبز کوثری زخمی در بستری دردآلود بر زنانی مقهور بود.

 


6- اذان
"بلال  بار دگر اذان بگو"
این طنین بیدار چشمه آفتاب بود.

شاید که با احیای خاطرات دوران رسول اکرم (ص) ، سئوالی در اذهان این جماعت مفلوک شکل بگیرد که : گلدسته از جلوت ( آراستگی )  بلال چرا تهی ماند؟

 


7- سرشک
"شب و روز اشک خواهم ریخت تا به ملاقات خدایم برسم و شکایت بر او برم. "
آنجا که فریادها کارساز نیست ، شاید اشکها از دل سنگها ، چشمه ای جاری کند و در اذهان فسرده این توده مرعوب ، سئوالی را به تصویر کشد کز چه روی خورشید را خونابه می بارد؟

 


8- سایبان
"چند روزی بیش مهمان شما نخواهم بود"  کشتی شکسته ما در سایبان بقیع در کناره ی قافله ها پهلو گرفت، بگذار فریاد مظلومیت ولـّیِ قریب ، به آفاق پر کشد.  شاید همتی بیدار ، ساحت رفعت او را پاسخ گوید. آیا امید لبیکی هست؟
ای تولد بالغ تاریخ

ای بلوغ بیداری

 


9- اقرار
"همه شاهد باشید این دو تن مرا آزردند ، هرگز از آنها نخواهم گذشت ".  با خود می پنداشتند که می توان قبل از غروب خورشید سند مظلومیت را ربود. این اوج تزویر بود . اما زهرا (س) بیدار، روی بر دیوار ، تا بگیرد اقرار .
در شهر هو افتاد....

 


10- وصیت
"نماز و تشییعم بر تبار قابیل حرام "
همه جا همهمه شد! این هم تیری دیگر از چله بیداری !

 


11- آیه
"قبر من پنهان ، نشانش بی نشان است". اگر قبرت را نشانی نیست چه باک ،
هر سنگ نبشته ای حکایت تو را دارد .

 


12- تسلیت
"خداحافظ علی جان ، خدایا به سوی تو  و در جوار کوی تو " مرد خیبر ، مرد خندق ، تا شنید ، از پای افتاد.
آبی بیاورید...

در کنارش می گفت :

"ای کوثر خدا ، ای دختر رسول ، ای انس مهربان ، این دل رمیده ، ما را دیگر چه کسی انیس و مونس باشد؟ "

آبی بیاورید....

یک بار دیگر آسمان گرفت و خنجر تبار قابیل ، خورشیدی دیگر را که در ابتدای طلوع خود بود بر سجاده خون از پای انداخت. رسول اکرم (ص) از تنهایی در آمد. و علی (ع) ، غربت خود را به سوگ نشست. و حرامیان سرمست ، که علی (ع) تنها شد؛ چون بی همتا شد.


منظومه غم

پنج شنبه 87/2/26 12:25 عصر| | نظر

منظومه غم


فاطمه، یادگار رسول خدا و تنها دختر اوست.

مدینه، عطر محمد(ص) را از او استشمام می کند و در خـَلق و خـُلق، به او می نگرد که « آینه مصطفی نما» است.

فاطمه ، موهبت بزرگ خدا به بشریت است .

کوثر همیشه جوشان و جاری ، و فیض گستر ابدی است.

اما بانویی است شکسته بال و پر، رنجدیده و محزون، غریب و بی پناه، و در داغ رحلت رسول خاتم، دل شکسته و مغموم.

مگر چند روزاز آن « ماتم بزرگ» ، از رحلت آخرین سفیر حق، از کوچ آخرین منادی ملکوت گذشته ، که باغ رسالت چنین خزان و گل عصمت این گونه پرپر شده است؟ مدینه، بوی غم و رنگ ماتم دارد.

آنان که در پی « چگونه زیستن » و یافتن « الگوی حیات» بودند، به فاطمه می نگریستند . فاطمه در طاعت ، خشیت ، عفاف ، حجاب و حیا، « میزان» بود.

چشمه سار حکمت و رحمت و عطوفت بود.

خشم و رضای او، میزان خشم و رضای رحمان بود، جلوه همه کمالات مکتب ، و مظهر همه خوبیهای انسان!

دختر رسالت بود ، همسر ولایت ، و مادر امامت.

بانوی بانوان جهان بود، « سیدة نساء العالمین ».

اما اینک... پس از وفات امین وحی،

در خلوت غمگین مولا، تنهاترین انیس لحظه های غربت اوست.

علی (ع) را یگانه محرم راز ،  و مرهم دردهای جانگداز!

راستی ، داستان « رخ کبود» ،  « بازوی ورم کرده » ، « میخ در» و « سینه مجروح» چیست که کتاب تاریخ را با غم ، رنگ زده است؟

کیست مفسر آن رازهای پنهان و دردهای نهان؟

گرچه رسول مدنی در مدینه، خفته درخاک است، اما چشم خدایی اش بصیر و بیناست ، و جسارت ها در همین مدینه، پیش چشمان بیدار رسول، شکل می گیرد.

این « مادر نمونه تاریخ » در کوچه های پر ازغربت مدینة النبی ، در پی دستی است که به یاری و حمایتش برخیزد و در جستجوی پایی است که برای احقاق حقش به راه افتد و زیانی که به دفاع از او در کام بچرخد!

سلام بر آن سینه زخمی، که بوسه گاه محمد (ص) بود و عطر بهشت را با خود داشت.

وقتی بلبلی به فراق گل مبتلا می شود،

چه می ماند، جز نالیدن و گریستن و فغان ؟

اینک، مدینه پیامبر، محل التقای این فراق ها و کانون فراق گل ها و بلبل هاست.

فاطمه، در فراق محمد سوخت،

و اینک، علی در فراق زهرا می گدازد.

و .... حسنین و زینبین، گل های نوشکفته این بوستان عرشی اشک می ریزند و عزادارند.

فراق فاطمه، تنها علی را داغدار نکرده است،

چشم فضیلت در این مصیبت عظمی می گرید ، آه از نهاد حق برمی خیزد و کوه غم بر دوش « امت رسول (ص) » سنگینی می کند.

و مدینه انس گرفته به این « محبوبه خدا» ؛ چگونه است؟

« یک طرف ، دل شکسته حسین و زینب و حسن

یک طرف علی ز رحلت تو سوگوار

رفتی ای قرار دل

ای که پر کشیده ای به سدره حضور و بارگاه نور

خانه تو مانده است،

با چهار کودک یتیم و یک علی در انتظار ....»

چگونه باور کردنی است، آن همه جفا بر آل مصطفی؟

و آن بی حرمتی به حریم فاطمه؟

هر روز، آن رسول بزرگ، هنگام عبور از برابر خانه فاطمه، به اهل آن خانه که طاهر و مطهر بودند، سلام می کرد و آیه تطهیر می خواند.

دست و سینه زهرا، بوسه گاه محمد (ص) بود،

« مودت ذی القربی» سفارش پیامبر و مزد رسالت بود،

چه زود، صاحبان هوس بر اسب فتنه سوار شدند و میراث نبوی را غارت کردند ، و ودیعه رسول را آزردند!

« بعد از آن همه شهید، بعد از آن همه سفارش اکید، آن همه حدیث و آیه، وعده و وعید، اینک اهل بیت ، مانده در کنار، بنگر این جفا به جای آن جفا، بنگر این ستم به جای آن صفا، چهره زمانه گشته شرمسار شیعیان راستین فاطمه، دل شکسته، داغدار و چشم های اشکبار...»

راستی ... قبر فاطمه کجاست؟

و چرا در مدینه، انسان زائر در می ماند که عقده دل در سوگ « بضعة الرسول» کجا بگشاید و اشک دیده، پای کدام نخل بریزد و نشان « بیت الاحزان» را از که بپرسد و در کجا ایستاده، بر « فاطمه» سلام دهد؟

در مدینه چه گذشت  و اکنون چه می گذرد؟

یک سوی، جوشش صداقت و اطاعت و وفا وعشق به اهل بیت عصمت بود و شیدایی و شیفتگی سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و...

سوی دیگر ، کینه های بدر و خیبر و حنین.

و اکنون نیز مگر جز این است؟

باز هم صدای پای حمله قبایل قریش،

باز هم مدینه مانده درحصار !

« تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیده ها»

این نشانه پیوند و همدلی با فاطمه و همدردی با علی و زینب است.

نام « فاطمه» ، از تاردل ها نوای غم بر می آورد.

یاد « زهرا»، واژه های محزون وغربت زده را به « غمنامه» تبدیل می کند.

و ... « ایام فاطمیه» ، مجموعه ای است از جگرهای سوزان، چشمهای گریان، عزاداران سیه پوش، عاشقان درد آشنا، شیعیان وفادار، احساس های یتیمانه و دردهای تنهایی.

مرور اوراق کتاب تاریخ، یاد آور « رنج های شیعه » و درد و داغ « آل الله » است.

خدا را شاکریم که نعمت « غم زهرا» عطایمان کرده و ما را نمک گیر سفره « محبت اهل بیت » ساخته است. از این رو، روحمان با " اولاد  علی و فاطمه " همنوایی دارد و جز از " کوثر ولایت" سیراب نمی شود و جز از " شراب مودت" جام بر نمی گیرد.

خوشیم که جرعه نوش ولاییم و اسیر سلسله غم این خاندان.

محبتمان منحصر در " ذی القربی" است.

خاندانی که هم شایسته " دوست داشتن" اند، هم اشک ریختن بر رنجهایشان و سوختن در مصیبت ها و داغ هایشان.

امروز ما ، در فاطمیه ای به وسعت ایران اسلامی، سر بر شانه " مظلومیت شیعه" می گذاریم و آرام آرام می گرییم ؛ چون شمع می سوزیم و پیوسته در پی آنیم که جواب سؤال های بی پاسخ مانده خویش را بیابیم.

می خواهیم باز هم سری به مدینه بزنیم ، بر سفینه نجات " عترت" سوار شویم و از موج ها بگذریم.

" موج فتنه ها و کینه ها فرا گرفته باز هم ،

دامن مدینه و حجاز را .

" اهل بیت "  در میان موج های سهمگین ، یک " سفینه " اند، ثابت و نجابت بخش و استوار، مایه امید و رشته قرار

لیکن این سفینه نجات هم شکسته است

دست و بازوی امیر عشق بسته است

چشم روزگار، مانده همچنان در انتظار

این دل شکسته، پای خسته، بی شکیب مانده بی قرار "

و ... سوگنامه " بانوی بانوان" را نهایتی نیست.

کتاب غم وغربت زهرا، تا ابدیت و تا دامنه محشر گشوده است، تا درس های ناگفته و ناشنوده این مکتب و کتاب، به گوش همگان برسد.

پایان غم فاطمه ، صبح قیامت است و عرصات داوری خدا.

سلام بر آن" منظومه غم " که بی پایان است...

جواد محدثی


باز شدن در با نام حضرت فاطمه علیها السلام

پنج شنبه 87/2/26 12:24 عصر| | نظر

باز شدن در با نام حضرت فاطمه علیها السلام

 

سیـّد جلیل ، علی نقی کشمیری ، فرزند صاحب کرامات باهره حاج سید مرتضی کشمیری- فرمود: از فاضل محترم جناب آقای سیدعباس لاری شنیدم که فرمود: دراوقات مجاورت درنجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه ، روزی ازماه مبارک رمضان طرف عصر، خوراکی برای افطار خود تدارک کرده  درحجره گذاردم و بیرون آمده  در را قفل کردم .  پس ازادای نماز مغرب وعشا و گذشتن مقداری از شب ، برگشتم مدرسه برای افطار کردن، چون به درحجره رسیدم، دست درجیب نموده  کلید را نیافتم . اطراف داخل مدرسه را تفحص کردم و از بعضی طلاب که درمدرسه بودند پرسش نمودم اما کلید را نیافتم .  به واسطه فشار گرسنگی و نیافتن راه چاره ، سخت پریشان شدم ؛ ازمدرسه بیرون آمده متحیرانه درمسیرخود تا به حرم مطهر می رفتم و به زمین نگاه می کردم، ناگاه مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری اعلی الله مقامه را دیدم . سبب حیرتم را پرسید، مطلب را عرض کردم، سپس با من به مدرسه آمد  و مقابل حجره ام فرمود: می گویند نام مادر موسی را اگر کسی بداند و بر قفل بسته بخواند باز می شود، آیا جده ما حضرت فاطمه علیها سلام کمتر از اوست؟ سپس دست به قفل نهاد و ندا کرد : " یا فاطمة"  ، قفل باز شد .

پی نوشت:
داستان های شگفت ، شهید دستغیب، صص 133 و134.


غروب آفتاب

پنج شنبه 87/2/26 12:23 عصر| | نظر

غروب آفتاب

 

آن شب فاطمه درخواب دید فرشتگان بال در بال پرواز می کردند آنچنان که آسمان را به تمامی می پوشاندند...

دو فرشته پیش رو آمدند ، سلام کردند و مرا روی بال های خود سوار کرده و به آسمان بردند. ناگهان بوی بهشت به مشامم رسید. فرشتگان صف در صف ایستاده بودند و ورود مرا انتظار می کشیدند . اول خنده ای بسان بازشدن گلی و بعد هم با هم گفتند: خوش آمدی ای هدف آفرینش بهشت و ای فرزند " لَوْ لاکَ لَما خَلَقْتُ الاَ فْلاک . "

فرشتگان مرا بالاتر بردند ، قصرهای بی انتها، لباس های بی همانند، آنچه چشم از حیرت خیره می ماند ، و بعد نهرهای آبی سفیدتر از شیر و خوشبوتر از عطر وبعد قصری ، و چه قصری!

گفتم اینجا کجاست؟ این چیست؟ از آن کیست؟  گفتند اینجا فردوس اعلی است.

برترین و بالاترین مرتبه بهشت است. منزل و مسکن تو و پدرت و پیامبران همراه پدرت و هر که خدا با اوست اینجاست. و این نهرکوثراست. پدرم که بر سریری تکیه زده بود مرا دید از جا برخاست در آغوشم گرفت و میان دو چشمانم را بوسه زد. و فرمود: اینجا جایگاه تو ، شوی تو ، و فرزندان و دوستداران توست. بیا دخترم که سخت مشتاق توأم.

علی جان! پدرم به من گفت که امشب میهمان او خواهم بود. اکنون ای پسرعموی مهربانم ،  من عازمم، بر من مسلم است که از امشب ، میهمان پدر خواهم بود. گریزانم از این دنیای پر جلا ، و سراسر مشتاقم به خانه بقا. تنها دل نگرانیم برای رفتن، تویی و فرزندانم.

علی جان ولی جدا شدن از تو همین اندازه هم برایم سخت است. شما را به خدا می سپارم و از خدا می خواهم که سختی های این دنیا را برای شما آسان گرداند.

علی جان! من در سال های حیاتم ، همیشه با تو وفادار بوده ام ، از من دروغ، خُدعه و خیانت ندیده ای، لحظه ای پا را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشته ام ، بر خلاف فرمان تو حرفی نگفته ام. اعتقاد من همیشه این بوده که جهاد زن ، نیکو رفتار کردن با همسر است ، خوب  شوهر داری  کردن است .

علی جان! به وصیت هایم عمل کن ، چه آنهایی را که در کاغذی نوشته ام و چه آنها که اکنون می گویم. در آنجا باغ های وقفی پیامبر را نوشته ام که به حسن بسپاری ، و او به حسین ، و او به امامان بعد از خویش تا آخر. سهمی برای زنان پیامبر(ص) و زنان بنی هاشم ، و امامه دختر خواهرم قائل شده ام. و اگر چیزی ماند به دخترانم بده . تو ناگزیری بعد از مرگ من ، ازدواج کنی و با کسی ازدواج کنی که نسبت به فرزندانمان مهربانتر است. مرا در تابوتی به همان شکل که گفته ام حمل کن تا محفوظ تر باشم مرا شبانه غسل  بده ، از روی پیراهن – بر من شبانه نماز بخوان و مرا شبانه و مخفیانه دفن کن و قبرم را مخفی بدار. مبادا مردمی که بر من ستم کرده اند بر جنازه ام نماز بخوانند و در دفنم حاضر شوند ، و از مکان دفنم آگاهی بیابند. یاران معدود و محدود تو و پدرم ، از زنان فقط اسماء ، ام ایمن ،  فضّه و ام سلمه و از مردان ، سامان ، ابوذر ، مقداد ، عمار ، عبدالله و خدیفه همین .

 وای گریه نکن علی . من گریه ام برای توست ، تو چرا گریه می کنی ؟ تو مظلوم ترین مظلومان عالمی، گریه بر تو رواست من آنچه انجام داده ام برای دفاع از حقوق مغضوب تو بوده . من می دانم که رفتنی ام، پدر مرا مطمئن ساخته بود. ولی من می دانستم پی مرگ من بر تو چه خواهد گذشت.

و این جگرم را آتش می زند. پس تو گریه مکن. عالمی برای مظلومیت تو باید اشک بریزد . اکنون ، اول راحتی من است ، اما آغاز مصیبت توست. پس در این گاه رفتن ، بیش از این جگرم را مسوزان. تو و فرزندانمان را به خدا می سپارم.

سلام مرا به همه فرزندانمان که تا قیامت به وجود می آیند برسان. راستی علی جان ، آیا می بینی آنچه را که من می بینم؟ این جبرئیل است که به من سلام می کند ؛ و علیک السلام . این میکائیل است که سلام می کند و خیر مقدم عرض می نماید ؛ و علیک السلام  . اینها فرشتگان الهی هستند که به استقبال من آمده اند . چه شکوهی وچه عظمتی ؛  و علیکم السلام .

اما ای علی ! به خدا سوگند این عزرائیل است که به من سلام می کند و"علیک السلام یا قابض الارواح "بگیرجان مرا اما با مدارا. خدای من، مولای من به سوی تو می آیم نه بسوی آتش . سلام بابا ! سلام به وعده های راستین تو. سلام به لبخند شیرین تو. سلام به چشمان روشن تو . آری این چنین بود که فاطمه زهرا(س) ام ابیها به جانب پدر مطهرش شتافت و چشم از این جان بی وفا بربست. اما علی مظهر عدالت و حقیقت ناب ،  بعد از مرگ همسرش زیر لب چنین می سرود: اکنون با رفتن تو خستگی ها را بیش از پیش احساس می کنم. خدایا چطور من بدن نازنین این عزیز را شستشو کنم؟ اگر غسل کردن او با اشک چشم مجاز بود آب را بر بدنش حرام می کردم. پس آب بریز اسماء ای وای این بازوی ورم کرده از چیست؟ آری این همان حکایت جگر سوز تازیانه و بازوست . فاطمه ! گفتی از روی پیراهن غسلت دهم برای بعد از رفتنت هم باز ملاحظه این دل خسته را نمودی؟ ای کسی که پنهانکاری را فقط در دردها و غمهایت بلد بودی. شوهرتو کسی نیست که برای این رازهای سَر به مُهر تو در نخلستان های تاریک شب نگریسته باشد. اینجا جای تازیانه نامردان است، در آن زمان که ریسمان در گردن مردت آویخته بودند. ای خدا ! این غسل نیست، مرور مصیبت است، تداعی محنت است، دوره کردن درد است. ای وای از حکایت محسن حکایت فاطمه و آن در و دیوار، حکایت آن میخهای آهنین با آن بدن نحیف و خسته و بیمار، حکایت آن آتش با آن تن تب دار، حکایت آن دست پلید با این صورت و رخسار. بچه ها بیایید با مادر وداع کنید. خدا در این غم صبرتان دهد. آرامترعزیزان من ! می دانم از گریه گریزی نیست. اما شیون نکنید مثل من آهسته اشک بریزید.

نمی دانم چطور تسلایتان دهم. اما تقدیر این بوده است، راضی به مشیت خدا هستم . اینقدر مادر را صدا نزنید او اکنون توان پاسخ گفتن به شما را ندارد. فقط نگاهش کنید و آرام اشک بریزید اما نه گویی این دست های فاطمه است که از کفن بیرون می آید و شما را درآغوش می کشد. این بازهمان دل مهربان اوست که نمی تواند پس از مرگ هم ندای شما را بی جواب گذارد. کنار روید تا در قبرش گذارم. خدایا چه سنگین است این مصیبت ، و چه سبک است این بدن درد و محنت دیده.

آری اینک دیگر من لب بر می بندم از سخن گفتن ، تا علی و حسن و حسین و زینب  بال گشایند بر مزار تو. این تو ، این علی و این فرزندانت  و این چشم همیشه مشتاق من.

منبع : برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته، سید مهدی شجاعی


مرا ببخش بانو

پنج شنبه 87/2/26 12:21 عصر| | نظر

مرا ببخش بانو

 

 دستش را که سایبان چشمانش کرد ، نخل های سرسبز و بلند نخلستان های مدینه به چشمش آمدند و پشت سر آن ها ، خانه های کوتاه و گلی مدینه که در امواج سراب می لغزیدند و بالا و پایین می رفتند . نفس عمیقی کشید تا نسیم خنکی را که از سمت مدینه می آمد ، حس کند . نسیم ، بوی آشنایی را با خود داشت :  بوی پیامبر ، بوی مسجد نبی ، بوی مناره ی کوتاهی که او سال های سال بر فراز آن اذان گفته بود ، و بوی عجیبی که از لا به لای کوچه ی بنی هاشم گذر کرده بود و او نمی دانست چیست . از دروازه ی شهر که عبور کرد ، کناری ایستاد . به احترام شهر پیامبر، خاک گرد و غبار لباسش را تکاند . سنگریزه ها و خارهایی که درطول چندین روز مهمان پاهایش بودند ، بیرون آورد و دست ها و صورتش را به خنکای آب نهر کوچکی سپرد که راه به نخلستان های اطراف داشت . نگاهی به دور و برش کرد . مردم سرگرم کار روزانه ی خود بودند و کسی متوجه ورود او نشده بود.

خودش هم همین را می خواست . چه بهتر که با مردمی رو به رو نشود که پیکر پیامبرشان را روی زمین گذاشتند و به دنبال تعیین خلیفه رفتند .

وارد کوچه ی بنی هاشم شد ؛ کوچه ی تنگ و باریکی که هر روز به عشق دیدن پیامبر آن جا می ایستاد و با پیامبر برای رفتن به مسجد راهی می شد و به دنبال او راه می افتاد .

به هوای دختر پیامبر آمده بود . خواب دیده بود و ترس از تعبیر ندانسته ی خوابش ، او را به این جا کشانده بود . پیامبر را تا به حال این طور آشفته ندیده بود : موهای ژولیده ، سر و روی خاک آلوده و چهره ای غمگین و خسته که از تنهایی فاطمه گفتـه بود ،  و بی کسی علی ...

خانه ی علی را جست و جو می کرد تا احوال دختر پیامبر را بپرسد ، وگرنه او عهد کرده بود که دیگر به مدینه ای که خاندان پیامبر را فراموش کرده بودند ، باز نگردد . بر در خانه که رسید ، از تعجب خشکش زد ؛ تکه حصیری سوخته از در خانه آویزان بود :

حتماً اشتباه کرده ام !

به خانه های اطراف نگاه کرد . چند قدم به این طرف و آن طرف رفت .

نه همین جاست . خانه ی علی ؛ اما ...

با نگرانی جلو رفت : « سلام بر اهل بیت پیامبر . »

حسن و حسین ، تکه حصیر ا کنار زدند و بیرون دویدند . آری ، همان صدای آشناست .

بلال ! بلال آمده !

هر دو را در آغوش گرفت و اشک از چشمانش جاری شد .

قربان خاک پایتان بروم عزیزان پیامبر ، خدا را شکر که سلامتید .

لحظه ای گذشت . حسن و حسین در آغوش بلال ، خاطره ی روزهای خوش گذشته را به یاد آوردند و بلال عطر دل انگیز پیامبر را ازآن دو استشمام می کرد .

مادرتان ... مادرتان کجا است ؟

حسن و حسین ، دست هایش را گرفتند و او را به داخل بردند . همه چیز همان طور بود . اتاق کوچک و محقر فاطمه و علی ، و پرده ای که آن را به دو نیم می کرد .

" یا الله . سلام بر دختر پیامبر خدا . "

فاطمه صدای بلال را شناخت . منتظرش بود ؛ که پیامبر در خواب وعده داده بود بلال برای عیادت خواهد آمد .

" سلام بر تو ، مؤذن پدرم رسول خدا .  "

صدای لرزان و ضعیف فاطمه از پشت پرده ، نگرانی اش را بیشتر  کرد .

" با تو چه کرده اند بانو ؟ "

بلال دیگر به هیچ چیز فکر نمی کرد ، هیچ صدایی را نمی شنید ، گویی که مردم را نمی بیند ؛ می دوید و برای خودش راه باز می کرد . پایش به سنگی گرفت و زمین خورد ، به دست های خون آلودش توجهی نکرد ، به سرعت بلند شد و به راه افتاد . پله های مناره مسجد پیامبر را دیده و ندیده بالا رفت و در بلندی آن ایستاد .

چه با شکوه ! مدینه را در زیر پای خویش می دید ، درست مثل همان روزها که در حال اذان گفتن به راه رفتن علی خیــــره می شد و وضو گرفتن پیامبر را می نگریست ؛ اما این بار با تمام دفعات فرق می کرد .

این بار فقط به خواهش فاطمه آمده بود :

« می خواهم پیش از مرگ ، یک بار دیگر... »

الله اکبر ...

صدایش در شهر پیچید .

الله اکبر .

مردم لحظه ای دست از کار کشیدند ؛ گویی مدینه به یکباره در سکوت فرو رفت .

الله اکبر ، الله اکبر ...

پس از مدت ها صدای آشنایی از بالای مناره ی مسجد پیامبر می آمد . در دل همه تردید افتاده بود .

آیا ...

اشهد ان لااله الا الله

آری ، به خدا قسم صدای بلال است که می آید . مردم مدینه بی اختیار به طرف مسجد دویدند .

این بلال است که آمده !

اشهد ان ...

فریاد « بلال » مردم که به یکدیگر خبر ورود مؤذن پیامبر را می دادند ، با صدای اذان در هم آمیخت .

... محمد رسول الله

مردم پای مناره جمع شده بودند و به او نگاه می کردند ، عده ای با چشمان اشگ آلود و عده ای متعجب .

اشهد ...

تا خواست جمله ی بعدی را بگوید ، فریاد حسن و حسین را شنید . هراسان به پایین نگاه کرد . حسن و حسین از انتهای کوچه دوان دوان آمدند تا پای مناره رسیدند :

بلال ! تو را به خاطر خدا ، دیگر اذان را ادامه نده مادرمان بر سر سجاده از هوش رفته ...

 و گریه امانشان نداد . بلال پایین آمد و آن دو را در آغوش کشید . سرش را بلند کرد و به چهره های شرمسار اهل مدینه نگریست . خواست چیزی بگوید ، اما بغض و خشم اجازه نداد . گونه های حسین را بوسید ، جمعیت را شکافت و به راه افتاد .

از دروازه ی مدینه که بیرون می رفت ، زیر لب می گفت : « مرا ببخش بانو » نسیمی را بر صورتش حس می کرد که بالای کوچه ی بنی هاشم گذشته بود و بوی آشنایی را با خود داشت ؛ بوی غربت علی .


اد به شفاعت

پنج شنبه 87/2/26 12:20 عصر| | نظر

اد به شفاعت

 


یکی از واژه های که به انحاء مختلف و الفاظ و لهجه های گوناگون زبانزد عام و خاص وحتی غالب مردم جهان وملل مختلف و مذاهب گوناگون است ، واژه شفاعت و شفیع وشافع است، عقیده به شفاعت به اندازه ای در میان مسلمانان خصوصا" شیعه رسوخ کرده که هرکجا برویم واز هر که بپرسیم این عقیده را از عقاید مسلم خویش به حساب می آورد.

به هر حال مسئله شفاعت آن قدر معروف و متداول است که تمام مردم عالم به آن معتقدند، آنچنانکه می گویند: مردی به نام تبع از قبیله حمیر پیش از تولد رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله شنیده بود که به همین زودیها پیامبری در سرزمین حجاز از جانب خداوند منان برانگیخته خواهد شد، وی پیش از مرگش نامه ای نوشت واز نزدیکان خود درخواست نمود که: اگر روزی چنین پیامبری مبعوث به رسالت شد، این نامه را به او برسانید. او در آن نامه نوشته بود: وان لم ادرکتک فاشفع لی یوم القیامه؛ اگر عمرم وفا نکرد و پیش از درک تو در گذشتم در آخرت برایم شفاعت نمای. وقتی نامه او به دست مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه واله رسید سه مرتبه فرمود: آفرین برتبع. بنابر این شفاعت مسئله قابل تردید یا انکار نیست خصوصا" نزد شیعیان که آن راجزء ضروریات دین خود می دانند.

قال الصادق علیه السلام : من انکر ثلاثه اشیاء فلیس من شیعتنا: المعراج ، والمسائله فی القبر و الشفاعه؛ امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس سه چیز را انکار کند ازشیعیان ما نیست :

1- معراج.

2- بازپرسی و سوال در قبر.

3- شفاعت .

 


فلسفه شفاعت
فلسفه شفاعت همانا مبارزه با روح ناامیدی است، یعنی کسانی که مرتکب گناهان بزرگی شده اند از یک طرف گرفتار ناراحتی وجدان هستند و از طرفی گرفتار نا امیدی از عفو و بخشش خداوندی می گردند، وچون راه بازگشت را بر روی خود باز نمی بیند ممکن است دست به هزاران گناه بدتر وسنگین تر بزنند، همچون بیماری که چون از بهبودی خود ناامید گردیده است به هر نا پرهیزی دست می زند، وگاه عذاب وجدان تا حدی اوج می گیرد که موجب تحریک حس انتقام جوئی فرد از جامعه ای که وی را چنین آلوده کرده است می شود. اما ایمان به شفاعت روزنه ای در جهت آمرزش گناهان برای وی می گشاید وعفو و بخشش خداوندی را در وی تقویت می کند به طوری که دیگر در صدد انتقام بر نیامده وبلکه آرامش روحی و روانی در وی پدید می آید، و بدین ترتیب نه تنها جامعه را آلوده به گرفتاریها و مشکلات نمی کند بلکه خود نیز یک فرد مفید برای جامعه می گردد.
از قرآن کریم ودیگر منابع مذهبی چنین استفاده می شود که حقیقت شفاعت آن است که فرد مقربی که دارای نورانیت بیشتری می باشد با استفاده از فضیلت و نورانیت خود فرد دیگری را که از نورانیت کمتری برخوردار است دعا نموده واز خدا بخواهد اورا بیش از استحقاق مورد عنایت خود قرار دهد. بنابر این شفاعت یک امر مسلم و بدیهی است که اجماع علماء و آیات واخبار مستفیضه بلکه متواتره، شاهد براین مطلب است.

به طوری که در قاموس قرآن آمده است؛ شفیع وشفاعت هر دو مصدرند وبه معنی منضم کردن چیزی به چیزی می باشد، وبرخی دیگر همین معنا را به عبارت دیگر بیان کرده وگفته اند که: لفظ شفاعت از ماده شفع به معنی جفت در مقابل " وتر" که به معنی طاق گرفته شده است وبه طوری که معنای شفاعت در فارسی مصطلح است: به معنی خواهش کردن والتماس کردن و درخواست عفو یا کمک کردن ازکسی برای دیگری می باشد. لازمه مقام شفاعت آن است که شخص شافع کمال قرب و منزلت را در نزد خدای تعالی داشته باشد وآن کس که نزد خدای سبحانه وتعالی مقربتر باشد توصیه او درشفاعت مقبول تر است.

در زیارت جامعه کبیره به مقام شفاعت ائمه معصومین علهیم السلام اشاره شده و زائر عرض می کند : " وشفعاء دار البقاء "، " مستشفع الی الله عزوجل بکم" ، " و الشفاعه المقبوله "، "و کنتم شفعائی"، ودر بخش دیگر دعا این معنی را در مقام آن بزرگوران تثبیت کرده،عرض می کند: اللهم انی لو وجدت شفعاء اقرب الیک من محمد و اهل بیته الاخیار الائمه الابرار لجعلتهم شفعائی،چه قدر این موضوع برای اهل ایمان امیدوار کننده است که اشاره می فرماید: پروردگارا اگر من شفیعانی نزدیکتر به تو از محمد وآل محمد وائمه اطهار علهیم السلام می یافتم هر آینه شفیع خود قرار می دادم وچون شفیعی مقربتر از آنها در نزد تو نیست لذا من آنها را شافع قرار دادم پس به حق ایشان که واجب کردی برآنان حق شفاعت را از تو درخواست می کنم.

اهل بیت خصوصا حضرت فاطمه زهراء (س) وسیله و مقرب خداوند هستند .

شفاعت حقیقی از طرف خداوند است چنان که خود در قرآن مجید می فرماید: " قل لله الشفاعه جمیعا" یعنی: بگو

شفاعت به تمامی مخصوص خداست. درحقیقت خداست که عده ای را شفیع عده ای دیگر قرار داده است، و اوست که اسباب و وسائل شفاعت را آفریده وازما خواسته تا از این وسائل واسباب بهره بگیریم، چنان که در سوره مائده می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقواالله و ابتغوا الیه الوسیله یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بترسید و با وسیله ای به سوی خدا تقرب بجویید.یعنی از خداوند می خواهیم که دردنیا ما را از پیروان آن بزرگوران قرار دهد که درنتیجه؛ یوم الورود همین پیروی از آنان تجسم پیدا کند که این به معنای شفاعت رهبری است .

اگر شفاعت را شفاعت مغفرت بگیریم باز این خداوند است که شفیع را شفیع قرار داده است، یعنی خداوند برانگیزاننده وسیله شفاعت است و اوست که با لطف و فضل خود برای ما راهنمایانی در دنیا قرار داده که همانا در روز قیامت شفعای ما به اذن خداوند خواهند بود. در نتیجه هنگامی که انسان به اهل بیت عصمت و طهارت علهیم السلام متوسل می شود باید توجهش به خداوند باشد زیرا شفاعت حقیقی از ناحیه خداوند است و مخاطب قرار دادن آن بزرگوران فقط به جهت پیشوائی و رهبری آنان است که خداوند آنها را اسباب و وسایل هدایت و راهنمائی واقعی بشر قرار داده است، و از جمله آن بزرگوران معصوم حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها السلام است که شفیعه محشر می باشد وبا توسل به وی دردنیا وآخرت شیعیان مورد شفاعت آن مخدره قرار خواهند گرفت همان گونه که دردعای توسل نیز می خوانیم: یا فاطمه الزهراء یا بنت محمد یا قره عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا وتوسلنا بک الی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهه عندالله اشفعی لنا عندالله، ای فاطمه زهراء ای دختر محمد ، ای روشنی چشم رسول خدا، ای بانوی ما، وسرورما، ما روبه توآوردیم وتو را شفیع قرار دادیم وبه وسیله توبه درگاه خدا توسل جستیم و تورا پیشاپیش حاجتها ی خود قرار دادیم ، ای آنکه نزد خدا آبرومندی، برای ما نزد خدا شفاعت نمای.

از حضرت علی بن ابیطالب علی علیه السلام روایت شده که حضرت فاطمه علیهما السلام به رسول خدا صلی الله علیه و اله گفت: ای پدر شما را روز قیامت در کجا ملاقات کنم؟ پیامبرصلی الله علیه واله فرمود : بر در بهشت درحالیکه پرچم حمد دردست من است ومن از امتم درپیشگاه خدا شفاعت می کنم؛

فاطمه علیها السلام عرض کرد: واگر شما را در آنجا ملا قات نکنم ( در کجا ملاقات خواهم کرد) ؟ پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: مرا درکنار حوض خواهی دید در حالتی که به پیروانم آب می دهم؛

فاطمه علیهاالسلام عرض کرد : ای پدر اگر شما را در آنجا هم نبینم؟ پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: کنار صراط مرا خواهی دید ایستاده ام و می گویم: خدایا پیروانم را به سلامت بدار؛ فاطمه علیها السلام عرض کرد:و اگر شما را در آنجا نبینم ؟ پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: مراکنارمیزان خواهی دید که می گویم :خدایا پیروانم رابه سلامت بدار . عرض کرد: اگر شما را درآنجا ملاقات نکنم ؟ پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: مرا لب پرتگاه جهنم ملاقات خواهی کرد که پیروانم را از شراره آتش حفظ خواهم نمود. حضرت فاطمه علیهاالسلام ازاین آگاهی خوشحال و مسرور شد. درود خدا براو و پدرش وهمسرش و فرزندانش باد.

 


روایات مربوط به شفاعت
در کتاب امالی شیخ صدوق ج 46 در گفتار مربوط به شفاعت آمده است :
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله فرمود: هر کس به شفاعت من ایمان نداشته باشد خدا او را به شفاعت من نرساند. و باز فرموده است شافعان پنج طایفه اند: 1- قرآن، 2- ارحام، 3- امانت داری، 4- پیغمبرشما، 5- اهل بیت پیغمبر شما.

 


شفاعت حضرت زهرا (س)
علامه مجلسی به سند مذکور از جابربن عبدالله انصاری روایت می کند که گفت : رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا رسد دخترم فاطمه علیهاالسلام سوار برشتری ازشترهای بهشت شده و وارد عرصه محشر می شود، شتری که دخترم سوار آن می شود از دو پهلو با پارچه های دیباج زینت داده شده افسارآن ازلولو نرم وپاهایش از زمرد سبز، ودمش از مشک خوشبو وچشمهایش از دو یاقوت سرخ ساخته شده و بر روی آن قبه ای از نور قرار دارد که بیرون آن از اندرون واندرون آن از بیرونش دیده می شود، اندرون آن عفو پروردگار، و بیرون آن رحمت وشفقت پروردگار است، برسر دخترم تاجی از نور قرار دارد که هفتاد رکن دارد وهر کدام ازاین رکنها با در ویاقوت زینت شده است، واز چنان درخششی برخوردار است که گویا ستاره درخشانی درآن دور دستهای آسمان می درخشد. ازسمت راست او هفتاد هزار ملک، واز طرف چپش هفتاد هزار ملک دیگر حرکت می کنند، جبرئیل افسار شترش راگرفته وبا صدا ی بلند فریاد می زند: ای اهل محشر چشمانتان راببندید تا فاطمه دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه واله عبور فرمایند، درآن هنگام کلیه انبیاء و پیامبران وصدیقین وشهداء چشمان خود را می بندند تا فاطمه علیها السلام عبور فرمایند، فاطمه علیها السلام با این کیفیت حرکت می کند تا به مقابل عرش خدا می رسد، آنگاه خود را از شترش پائین انداخته و می گوید: پروردگارا! بین من و کسانیکه به من ستم روا داشتند حکم فرما پروردگارا! بین من وکسانیکه فرزندانم را کشتند حکم فرما دراین هنگام ازجانب پروردگار متعال ندا می شود که:
ای دوست من و ای دختر دوست من، اکنون هرچه بخواهی به توعطا می کنم واز هرکسی شفاعت کنی شفاعت تو را در باره او می پذیرم، به عزت وجلالم قسم می خورم که ستم هیچ ستمگری بدون کیفر باقی نمی ماند.

آنگاه دخترم می گوید: پروردگارا! اولاد واحفاد و شیعیانم وشیعیان فرزندانم ، ودوستانم ودوستان فرزندان مرا مشمول عفو قرار داده وآنان را داخل درنعیم بیکران خود بفرما. از طرف خدا ندا داده می شود: فرزندان فاطمه علیها السلام وشیعیانش وشیعیان فرزندان او ودوستان او، ودوستان فرزندان او کجایند؟ همگی آنان درحالیکه ملائکه رحمت آنان را درمیان گرفته اند می آیند وفاطمه علیها السلام پیشاپیش همه و دیگران از پشت سروی حرکت کرده و وارد بهشت می شوند.

 


نمونه ای ازاخبارامید بخش شفاعت
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله فرمودند: همانا من در روز قیامت شفاعت می کنم و پذیرفته می شود، حضرت علی علیه السلام شفاعت می کند وپذیرفته می شود، واهل بیت من شفاعت می کنند وشفاعتشان پذیرفته می شود
علی بن ابراهیم صاحب تفسیر ازابن محبوب و او از ابی اسامه واو از امام صادق علیه السلام وامام محمد باقر علیه السلام روایت می کند که آن دو بزرگوار فرمودند: به خدا سوگند هر آینه ما شفاعت می کنیم، به خدا سوگند هر آینه ما شفاعت می کنیم در حق گناهکاران ازشیعیان مان تا آن حد که دشمنان ما وقتی آن را دیدند می گویند: فما لنا من شافعین ولا صدیق حمیم فلوان لنا کره فنکون من المومنین برای ما شفاعت کننده ودست گیری نمی باشد تا برای ما شفاعت کند. فرمود: از هدایت یافتگان . گفت : به خاطر آنکه ایمان ملزم می کند آنان رابه اقرار به ولایت.

حضرت امام محمد باقرعلیه السلام فرمودند: به خدا سوگند ای جابر! آن حضرت در آن روز شیعیان و دوستان خود را بسان پرنده ای که دانه خوب را از دانه بد تشخیص داده و بر می چیند، شناسائی کرده جدا می سازد. هنگامی که بردر بهشت شیعیانش اطراف او جمع شدند، خداوند به دل آنان نظر می افکند که بایستند وروی برگردانند وپشت سرشان را نگاه کنند، خداوند به آنها می فرماید: ای دوستان من ! به چه چیزنگاه می کنید وچرا روی برگردانده اید، با اینکه فاطمه، دختر حبیب من درباره شما شفاعت کرده است؟ می گویند: پروردگارا می خواهیم قدر وارزش خود رادراین روز بدانیم . خداوند می فرماید: ای دوستان من برگردید وبه کسی که شما را به خاطردوستی فاطمه دوست داشته ،به کسی که به خاطر محبت فاطمه به شما غذا داده ، به کسی که به خاطر محبت فاطمه به شما لباس داده ، به کسی که به خاطر دوستی فاطمه به شما ظرف آبی داده ، وبه کسی که به خاطر محبت فاطمه غیبتی را از شما بر طرف ساخته ، نگاه کنید دستش را گرفته اورا وارد بهشت کنید.

از ابن عباس روایت شده : از امیرالمومنین علیه السلام شنیدم که می فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه واله بر حضرت فاطمه وارد شد واو را غمگین و اندوهناک یافت به او فرمود: چرا محزونی ؟ گفت پدر جان به خاطر یادآوری روز قیامت وبرهنه ایستادن مردم درآن روز " محزونم" ، پیامبر صلی الله علیه واله فرمود : دخترم ! روز قیامت که زمین شکافته شد نخستین کسی که از زیر زمین بیرون می آید، من هستم بعد پدرم حضرت ابراهیم بعد شوهرت علی بن ابیطالب علیه السلام ، بعد خداوند متعال جبرائیل را همراه با هفتاد هزار فرشته نزد تو می فرستد برسر قبر تو هفت گنبد نورانی نصب می کنند، اسرافیل سه جامه نورانی برای تو می آورد و بالای سرتو ایستاده تورا صدا می زند : ای فاطمه ! دختر محمد صلی الله علیه واله بپا خیز وبه سوی محشر بیا! توبا کمال آرامش وبدون ترس درحالی که کاملا" خود را پوشانده ای ، از جا حرکت می کنی ، اسرافیل حله های بهشتی رابه تو می دهد و می پوشی. روفائیل مرکبی نورانی که افسارش از لولو تازه است وهودجی زرین برآن قرار دارد، برایت حاضر می کند وتوبر آن سوار می شوی درحالی که افسارش به دست روفائیل است، وپیش روی تو هفتاد هزار فرشته که لوای حمد به دست دارند، درحرکت هستند ، پس از آنکه به راه افتادی هفتاد هزار حوریه از تو استقبال کرده از دیدار تو اظهار شادمانی می نمایند که در دست هر یک از آنها مجمره ای نورانی است که بوی عودآن درفضا پراکنده می شود بدون آنکه آتشی وجود داشته باشد، آنها تاجهای زبر جد سبز بر سر دارند وفورا" پس ازآنکه از کنار قبرت دوری شدی ، مریم دختر عمران به همراه عده ای از فرشتگان به همان تعداد که با تو بودند ، به استقبال تو می آید وبر تو سلام می کند و با همراهانش درسمت چپ تو قرار می گیرند. بعد مادرت خدیجه دختر خویلد که نخستین زنی است که به خدا ورسولش ایمان آورد، به همراه هفتاد هزار فرشته که به دست خود پرچمهای تکبیر دارند، از تو استقبال می کنند، نزدیک جمع که آمدی حوا و آسیه دختر مزاحم دربین هفتادهزار حوریه به استقبال تو می آیند وبا همراهان خود درکاب تو حرکت می کنند، در آن هنگام که خداوند همه آفریدگان را در یک صحنه گرد می آورد وهمگی در یک سطح قرار می گیرند تو در وسط آنان می ایستی ، بعد منادی زیر عرش الهی به طوری صدا می زند که همگی بشنوند و می گوید: دیده فرو بندید تا فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه واله وهمراهانش عبور کنند! درآن هنگام تنها کسی که می تواند به تو نگاه کند، حضرت ابراهیم خلیل الرحمن وعلی بن ابیطالب علیه السلام است؛ آدم حوا را می طلبد و او را با مادرت درپیش روی تو می بیند. بعد منبری نورانی که هفت پله دارد، برای تونصب می شود، در بین هر پله ای تا پله دیگر صفوف فرشتگان ایستاده ، پرچمهای نورانی به دست گرفته اند، حورالعین از چپ وراست منبر صف کشیده اند، نزدیکترین زنانی که درسمت چپ تو ایستاده اند حوا وآسیه می باشند، هنگامی که بالای منبر قرار گرفتی ، جبرائیل نزد تو آمده می گوید: ای فاطمه ، حاجت خود را بخواه . و تومی گویی : پروردگارا حسن وحسین را به من نشان ده! در این هنگام رگهای بریده گردن حسین نزد توآمده درحالی که خون از آن جاری است ، می گوید: پروردگارا ! امروز حقم راازکسانی که به من ستم کردند بگیر! دراین هنگام خداوند جلیل خشمگین شده به خاطر خشم اوجهنم وهمه فرشتگان به خشم می آیند، جهنم به خروش می آید وناله ای سر می دهد، بعد شعله های آتش زبانه می کشد وقاتلان حسین وفرزندان و فرزندان فرزندانشان را به کام خود فرو می برد. آنها می گویند: خداوند ا! ماکه درزمان حسین حاضر نبودیم ؟ خداوند به شراره های دوزخ می فرماید: آنان را از روی چهره هاو کبودی چشمان وسیاهی صورت هایشان بگیرید، از موی جلو سرشان بگیرند ودر پائین ترین درکه جهنم بیفکنید! که اینان نسبت به دوستان حسین سخت گیرتر از پدرانشان بودند که با حسین جنگیده و اوراکشتند، وتو درآن لحظه فریاد وشیون آنان را از جهنم می شنوی ، بعد جبرائیل می گوید: ای فاطمه حاجت خود را بخواه ، و تومی گویی پروردگارا! شیعیان را دریاب ، خداوند متعال می فرماید: آنان را بخشیدم . می گوئی : پروردگارا! شیعیان فرزندانم را نیز دریاب. خداوند می فرماید: آنان را بخشیدم ، وسپس می گویی: پروردگارا! شیعیان شیعیانم را نیزدریاب . خداوند متعال می فرماید: جلو برو! که هر کس که دست به دامان تو زده در بهشت همراه توست. درآن هنگام عموم مردم دوست دارند که از فاطمی ها باشند، وتوبه همراه شیعیانت، شیعیان فرزندانت و شیعیان امیرالمومنین علیه السلام با کمال آرامش به راه می افتی، و آنان بدون ترس وبا پوشش کامل درحالی که سختی هایشان ازبین رفته، مسیر برایشان سهل وآسان گشته ، همراه تو می آیند، و دیگران درترس و وحشتند وآنان هیچ ترسی ندارند، دیگران تشنه هستند وآنان سیرابند، بدین سان به حرکت خود ادامه می دهند، به در بهشت که رسیدی، دوازده هزار حوریه که پیش از تو وپس از تو هیچکس با آنان دیدار و برخورد نکرده ، با توملاقات خواهند کرد، آنان تازیانه ای نورانی در دست دارند وبراسبهایی نورانی که زین و برگشان از طلای زرد و یاقوت و افسارشان از لولو تازه و برروی هر یک طاقه ای از سندس افتاده ، سوارند ، وارد بهشت که شدی ساکنان بهشت به تو خوشامد می گویند؛ برای شیعیانت سفره هایی از جواهر بر ستونهائی نورانی قرار دارد، آنان به خوردن مشغول می شوند درحالی که هنوز دیگر مردم مشغول حسابند، اینان دربهشت برین و جاودانه هر آنچه که بخواهند برایشان آماده است.


دُر واژه هایی از حضرت فاطمه علیها السلام

پنج شنبه 87/2/26 12:17 عصر| | نظر

دُر واژه هایی از حضرت فاطمه علیها السلام

 


- عبادت خالص
عن فاطمه الزهراء (س) مَن اَصعَدَ اِلی اللهِ خالِصَ عِبادتهِ اَهَبطَ اللهُ اِلیهِ اَفضلَ مَصلـَحـَته.(1)
هر که عبادت خالصش را به سوی خدا بالا فرستد، خدای متعال برترین مصلحتش را به سوی او پایین فرستد.

 


- بدترین امت
عن فاطمه الزهرا قالت: قال رسول الله (ص) ، شِرارُ اُمتی الذینَ غـَذَوا بِالنعَیمِ، الذینَ یاکلونَ اَلوانَ الطَعامِ، ویلبسونُ الَوانَ الثِیابِ وَ یتَشدقون فِی الکلامِ.(2)
حضرت زهرا (س) نقل می کنند که پیامبر فرمود: بدترین امت من کسانی هستند که : از انواع نعمت ها تغذیه می کنند و خوراکی های رنگارنگ می خورند، و لباس های گوناگون می پوشند، و هر چه بخواهند می گویند.

 


- نتیجه صلوات بر زهراء(س)
عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قالَ لی رسول الله (ص) یا فاطمهُ مَن صَلـّی عَلیکِ غَفَرَاللهُ لَهُ و الحَقَهُ بی حَیثُ کنتُ مِن الجَنةِ .(3)
دختر گرامی پیامبر فرمود: رسول خدا (ص) به من گفت :  ای فاطمه هر که بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بیامرزد و در هر جای بهشت که باشم او را به من ملحق گرداند.

 


- حجاب فاطمه علیها سلام
عن فاطمه الزهراء( س) قالت : یا رسول الله اِن لَمْ یکُنْ یرانی فَانَا اَراهُ، وَ هُوَ یشُمُّ الریحَ. فقال النبی (ع) اَشهدُ اَنَّکِ بضعةٌ مِنّی.(4)
پیامبراکرم (ع) همراه با مرد نابینایی به خانه فاطمه(س) آمد، بلافاصله فاطمه (س) خود را کاملا پوشاند. رسول خدا (ص) فرمود: چرا خود را پوشاندی با این که او تو را نمی بیند ؟  فاطمه (س) فرمود: ای پیامبر خدا اگر او مرا نمی بیند، من که او را می بینم و او بوی مرا حس می کند . پیامبر اکرم فرمود: گواهی می دهم که تو پاره تن من هستی.

 


- دستورالعملی جامع
عن فاطمه الزهرا (س) قالت : دَخَلَ عَلَیَّ رَسول الله (ص) وَ قَد افَتْرَشْتُ فِراشی لِلنوم ِ، فقال: یا فاطمهُ لاِتـُنامی اِلاّ و قَد عَمِلْتِ اَربَعةً: خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الانبیاءَ شُفعائَکِ، وَ ارضَیتِ المُومنینَ عَنْ نَفسِکِ وَ حَجَجْتِ وَ اعتمَرتِ .  قالَ هذا و اَخَذَ فِی الصَلوةِ . فَصَبرتُ حَتی اَتمَّ صَلاتـَهُ، قُلتُ: یا رسولَ الله امرتَ باربعةٍ لا اقْدِرُ عَلیها فِی هَذا الحال فَتَبَسَّمَ (ص) و قال :
اِذا قَرأت ِ قُل هُواللهُ اَحدٌ ثَلاثَ مَرات ٍ فَکانَکِ خَتَمْتِ القرآنَ، وَ اذا صلـّیتِ عَلـَیَّ وَ عـَلـَی الاَنبیاءِ قَبلی کُنّا شُفعائَکِ یوَم القیمةِ ، وَ اذا استَغفرت ِ لِلمومنینَ رَضوا کُلـُّهُمْ عَنکِ وَ اذا قلتِ: سُبحانََ لله  وَ الحمدُ اللهِ وَ لا اله الا الله و الله اکبر، فقد حَجَجتِ وَ اعـتـَمَرتِ.(5)

در وقتی که بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا (ص) بر من وارد شد، فرمود: " ای فاطمه ! نخواب مگر آن که چهار کار را انجام دهی: قرآن را ختم کنی، و پیامبران را شفیعت گردانی، و مومنین را از خود راضی کنی، و حج و عمره ای را به جا آوری. "  این را فرمود و شروع به خواندن نماز کرد ، صبر کردم تا نمازش تمام شد، گفتم: " یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودی در حالی که برآنها قادر نیستم ، آن حضرت تبسمی کرد و فرمود:

چون قل هوالله را سه بار بخوانی مثل این است که قرآن را ختم کرده ای ، و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستی، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، و چون برای مومنین استغفار کنی، آنان همه از تو راضی خواهند شد، و چون بگویی: سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر حج و عمره ای را انجام داده ای.

 


- شرایط روزه دار
عنها (س) قالت: ما یصْنَعُ الصائمُ بِصِیامٍ اِذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرهُ وَ جَوارحهُ .(6)
حضرت فاطمه علیها سلام فرمود: روزه دار چون زبانش ،  گوشش ، چشمش و اعضایش را ( از حرام) نگه ندارد ، روزه دار نیست.

 


- داناترین و نخستین مسلمان
عنها (س) قالت: قال رسول الله (ص) : زَوجُکِ اَعلمُ اُناسٍ عِلماً وَ اَوَّلـُهُمْ اسلاماً و اَفضَلُهُمْ حِلماً .(7)
حضرت زهرا فرمود : رسول خدا (ص) به من فرمودند: شوهرتو در دانش داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردباری برترین مردم است.

 


- کمک به فرزندان پیامبر
عنها (س) قالت: قال سول الله (ص) : اَیـّما رَجلٍ صَنَعَ الی رَجُلٍ مِنْ وُلدی صَنیعَة ً فَلَمْ یکافئه علیها، فَانَا المُکا فِی  لَهُ عَلیها. (8)
حضرت زهرا به نقل از پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کسی برای فردی از فرزندان من کاری انجام دهد و بر آن کار پاداشی نگیرد ، من پاداش دهنده او خواهم بود.

 


- علی و شیعیان
عنها (س) قالت: اِنَّ اَبی(ص) نَظَرَ اِلی عَلی(ع) وَ قال: هَذا وَ شیعَتُهُ فِی الجنةِ. (9) 
پیامبر خدا(ص) به علی (ع) نگریست و فرمود: این شخص و پیروانش در بهشت اند.

 


- نتیجه گشاده رویی
عنها (س) قالت: البُشرُ فِی وجِه ِ المُومنِ یوجِبُ لِصاحِبهِ الجَنةَ َ.(10)
گشاده رویی در چهره مومن برای صاحبش بهشت را سبب می شود.

 


- زیان بخل
عنها (س) قالت: قال لی رسول الله (ص) : ایاکِ وَ البُـخل َ، فَانِها عاهة ٌ لا تکونُ فِی کریمٍ. ایاکِ وَالبُخْلَ فَاِنَّهُ شَجَرَةٌ فِی النارِ وَ اغصانُها فِی الدُنیا فَمَنّ تَعَلـَّقَ بـِغُصْنٍ مِنْ اَغصانِها اَدْخَلَهُ النارَ.(11)
حضرت فاطمه علیها سلام به نقل از پیامبر اکرم (ص) فرمود: از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا که بخل آفتی است که درشخص بزرگوار نیست. از بخل بپرهیز، زیرا که آن درختی است درآتش دوزخ که شاخه هایش در دنیاست و هر که به شاخه ای از شاخه هایش در آویزد داخل جهنمش گرداند.

 


- نتیجه سخاوت
عنها (س) قالت: قال لی رسول الله (ص) وَعَلَیکِ بالسَخاءِ فَانَّ السَخاءَ شَجَرةٌ مِنْ اشجارِ الجنةِ، اَغْصانُها متدلیة ٌ الی الارضِ، فَمَن اَخَذَ مِنها غُصْنَاَ قادَهُ ذلکَ الغُصنُ اِلی الجنةِ.(12)
حضرت فاطمه (س) فرمود پیامبر اکرم(ص) به من گفت: بر تو باد سخاوت ورزیدن، زیرا که سخاوت درختی ازدرختان بهشت است که شاخه هایش به زمین آویخته است، هر که شاخه ای از آن را بگیرد او را به سوی بهشت می کشاند.

 


- نتیجه سلام و تحیت بر رسول خدا و دخترش زهراء
عنها (س) قالت: قال لی اَبی : مَنْ سَلَّمَ عَلیَّ و عَلَیکِ ثَلاثَةَ َ اَیامٍ فَلهُ الجَنة ُ.(13)
پدرم به من فرمود: هر که بر من و تو تا سه روز تحیت وسلام بفرستد، بهشت بر او واجب گردد.

 


- سحر خیزی
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: رسول خدا(ص) بر من گذشت، در حالی که درخواب صبحگاهی بودم، مرا با پایش تکان داد و فرمود: دخترم برخیز ، شاهد رزق و روزی پروردگارت باش و از غافلان مباش. زیرا که خداوند روزی مردم را بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسیم می کند.(14)
- زمان استجابت دعا
عن ابیها رسول الله (ص) قالت: قال : انَّ فِی الجُمعةِ لـَساعةٌ لا یوافقُها عَبدٌ مُسْلِمٌ یسَئلُ اللهَ تعالی فِیها خَیراً اِلاّ اَعطاهُ اِیاهُ اِذا تدلی نِصفُ الشَمسِ لِلغُروبِ.(15)
نقل ازحضرت فاطمه (س) که رسول خدا (ص) فرمود: در روز جمعه ساعتی است که بنده مسلمان در آن وقت چیزی از خدا نخواهد مگر آن که خداوند به او عطا گرداند و آن وقتی است که نیمه خورشید به سوی مغرب نزدیک گردد.

 


- سستی در نماز
عنها (س) قالت: سألتُ ابی رسول الله (ص) لِمَن تَهاوَنَ بـِصَلاتِهِ مِنَ الرجالِ وَ النساء. قال(ص) : مَن تَهاونَ بـِصَلاتِهِ مِنَ الرجال و النساء ابتلاهُ اللهُ بِخَمسَ عَشْرَةَ خَصْلةً: یرفعُ اللهُ البَرَکةَ َ مِن عُمْرِهِ وَ یرَفَعُ اللهُ البَرَکَة َ مِنْ رزقِه وَ یمْحُواللهُ عَزّوجلَّ سیماءَ الصالحینَ مِن وَجْهِهِ وَ کلَ عَملٍ یعملهُ لا یوجَرُ عَلیهِ وَ لا یرتَفعُ دُعاوهُ الی السَماءُ لَیسَ لَهُ حَظَّ فی دعا الصالحینَ، وَ اِنهُ یموتُ ذلیلاً و یموت جائعاً و یموت عَطشاناً ، فـَلـَو سَقی مِن انهار الدُنیا لَمْ یرو عَطشُهُ وَ یوکلُ اللهُ مَلَکاً یُزْعجُهُ فِی قَبْره، وَ یُضَیـِّقُ عَلیهِ قَبرَهُ و تَکونُ الظُلمَة ُ فِی قَبره وَ یـُوَکـِّلُ اللهُ بِه مَلَکاً یِِـُسحِبهُ عَلَی وَجْهِهِ وَ الخَلائقُ ینْظُرونَ اِلیهَ ، وَ یُحاسَبُ حِساباً شَدیداً وَ لا ینظرُ اللهُ اِلیهِ وَ لا یُزکیهِ وَ لهُ عذابٌ اَلیمٌ.(16)
از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی وسهل انگاری می کنند، پرسیدم. آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:

1-  خداوند برکت را از عمرش می گیرد.

2- خداوند، برکت را از رزق و روزی اش می گیرد.

3- خداوند، سیمای صالحین را ازچهره اش محو می کند.

4- هر کاری که بکند ، بدون پاداش خواهد ماند.

5- دعایش مستجاب نخواهد شد.

6- برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود.

7- ذلیل خواهد مرد.

8- گرسنه جان خواهد داد.

9- تشنه کام خواهد مرد، به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند، تشنگی اش برطرف نخواهد شد.

10- خداوند، فرشته ای را بر می گزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد.

11- قبرش را تنگ گرداند.

12- قبرش تاریک باشد.

13- خداوند فرشته ای را برمی گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد، در حالی که خلایق به او بنگرند.

14- به سختی مورد محاسبه قرار گیرد.

15- و خداوند به اوننگرد و او را پاکیزه نگرداند ، و او را عذابی دردناک باشد.

 


پی نوشتها:
1- فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج 1، ص 265.
2- همان، ص 266.

3- همان، ص 287.

4- همان، ص 274.

5- همان، ص 304.

6- همان، ص 305.

7- همان، ص 302.

8- بحار الانوار، ج 96، ص 225.

9- احقاق الحق، ج 7، ص 308.

10- بهجة ، ج 1، ص 300.

11- همان، ص 266.

12- همان.

13- همان، ص 267.

14- مسند فاطمة الزهراء، ص 215.

15- همان، ص 227.

16- همان، ص 235.


بخشهایی از خطبه حضرت زهرا علیها السلام در مسجد

پنج شنبه 87/2/26 12:12 عصر| | نظر

بخشهایی از خطبه حضرت زهرا علیها السلام در مسجد

 

 

حمد و ستایش پروردگار
حمد وستایش پروردگاری را که نعم بی پایانش همه موجودات را فرا گرفته و به اشباح بی رنگ صحرای عدم، رنگ وجود بخشیده است.
سپاس خدا را که با الهامات خفیه ، درس شکرگزاری به ما آموخت و ما را موظف بحمد و ثنای خود فرمود.

خدایی را تقدیس می کنم که از هرکس بخشنده تراست ، به همه نعمت وجود ارزانی داشته، اما کیست که بتواند بخشایش او را بر شمارد، و کدام نیرو است که آغاز و انجام نعم وی را بداند.

گواهی می دهم که خدایی جز او نیست  و خالقی غیر از او شناخته نشده، او یگانه و بی همتاست ، در ابدیت او همه حیران، و در ازلیت او همه سرگردانند، اندیشه بدین میدان راه ندارد وعقل و خرد در آن صحنه جولان نتواند.

او پروردگاریست که چشم ها ، نیروی دیدن او را ندارند، و زبان ها از وصف اوعاجزند ، ساحت عزتش را اوهام درک نکنند ، و مقام ذاتش را عقول در نیابند. او خالقی است که موجودات را بدون ماده پدید آورد، و مهندسی است که روی خرابه های وجود نقش و نگار بدیع به وجود آورد، وچهره را بدون مثل و مانند ، تصویر ایجاد فرمود.

او بشررا به عبادت دعوت فرمود تا به عبودیت مستوجب پاداش گرداند، او ثواب را مبتنی بر اطاعت ، و عقاب را مربوط به تمرد و معصیت قرار داد تا بندگان از سخط و غضب او در امان بمانند.

 


معرفی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
آنگاه فرمود ، این منم دختر محمد بنده و رسول خدا ، که بر یگانگی حق گواهی می دهم و اعتراف می نمایم که پدر من ، منتخب روزگار و فرستاده پروردگار است. خداوند عالم او را آفرید و نام او را به همه خلایق اعلام فرمود، او را برگزید پیش از آنکه رسالت دهد، او را اختیار کرد پیش از آنکه مبعوث به رسالت گرداند. پدرم محمد را آفرید و برگزید تا او کلیه مصالح عالیه ی نظام زندگی بشر را بیاموزد، او را به کلیه حوادث و سوانح گذشته وآینده احاطه داد، و به همه وقایع و حقایق آگاه و واقف فرمود، آنگاه برای اتمام امر خود برانگیخت و مأمور انفاذ حکمت عالیه خود فرمود ، در حالی که مردم طوایف مختلف ، ادیان ، و ملل و نحل متشتت بودند ، گروهی آتش پرست و جمعی بت پرست و منکر خدا بودند.

 

سعادت بشری در چیست؟
آنگاه به سوی مردم التفاتی نمود و فرمود:
ای مردم ! ای بندگان خدا شما محل اوامر و نواهی پروردگار هستید، شما حامل دین و وحی او می باشید. شما بر نفس و جان خود امین خداوند هستید، شما هستید که باید به دین خدا عمل نموده و به دیگران ابلاغ کنید و سرمشق دیگران باشید، خداوند در میان شما ، ضامن ِ بر حقی قرار داد و عهد و پیمانی به وسیله پیغمبر خاتم بر شما فرستاد، و دو خلیفه و جانشین بر شما گماشته که آن کتاب صامت خدا و ولی ناطق پروردگار است، آنها انوار ربوبی و مبین حلال  و حرام احکام آسمانی و هادی و راستگوی الهی هستند، انوار ارشاد و هدایت آنها پیوسته مشعشع و پرتو افکن است و هر لحظه شما را به سوی حق و حقیقت می خوانند . این قرآن است که دل و دیدگان شما را منور و روشن ساخته است. سرائر قرآن ، بر همه شما منکشف ، و ظواهر آن متجلی و آشکار است، ملل دیگر به داشتن قرآن برشما غبطه می خورند و حسرت می برند، پیروی قرآن  بشر را به رضای خدا سوق می دهد و استماع قرآن  آدمی را به نجات و سعادت می رساند، به سبب قرآن ، نشانه ها و آیات قدرت الهی درک می گردد، و واجب و حرام شریعت که موجب رستگاریست دریافت می شود.

خداوند به سبب قرآن ، محرمات را که موجب تخدیر و تنبیه می شود، تعلیم می دهد .

دلایل روشن و براهین آشکار ، فضایل بی شمار و رخصت در اعمال ، آزادی افکار و اجازه تحقیق ، انبساط و وقوف بر احکام شریعت و همه آثارعلمی ، به وسیله قرآن  تعلیم و آموخته می گردد.

 


تبیین علل احکام الهی
پروردگار ، ایمان را برای شما باعث تطهیر و پاکیزگی از شرک و کفر و پلیدی قرار داد، نماز را برای تنزیه دل ها از کبر و نخوت، وزکات  را برای تزکیه نفس و مال و جان و افزونی روزی مقرر فرمود، و روزه را برای اثبات تحقیق در اخلاص، و حج را برای تحکیم مبانی دینی و اعتلا و تعظیم کلمه توحید، و عدل را برای ارتباط و تألیف قلوب، و اطاعت ما خاندان را برای حسن انتظام اموراجتماعی ، و امامت ما اهل بیت را برای ایمنی و امان از اختلاف و تفرقه و لغزش ، و جهاد را برای عزت و ارجمندی و سربلندی ملت اسلام، و صبر را برای استحقاق اجر، وامر به معروف را برای مصالح عامه مردم، و نیکی به والدین را برای مصونیت از غضب خود.
و صله رحم را برای پیوستگی ارحام واقارب و وحدت ملی ، و قصاص را برای حفظ خون های مردم، و وفای به نذر را برای رسیدن به مغفرت و نیل به آمرزش، و تمام پیمودن کیل و وزن را برای اعتماد و حفظ اموال از نقص و زیان، و نهی از شرب خمر را برای دوری از رجس و پلیدی ، و اجتناب از قذف را برای مصونیت از لعنت، وترک سرقت و دزدی را برای حصول عفت و امنیت اجتماعی ، و ترک شرک را برای خلوص عبودیت قرار داده است.

 


بیان سابقه اعراب
شما ای مسلمانان ، لگد کوب مردمان قوی ، و دستخوش تمایلات نابخردان ِ نیرومند بودید، که آب متعفن مخلوط با بول و سرگین شتر را می آشامیدید، پوست بزهای دباغی نشده وبرگ درختان را  ، پوشش و غذای خود قرارداده بودید و شما در نهایت درجه خواری  و مذلت ، به جان کندن تدریجی به نام زندگی ادامه می دادید، و همیشه در این بیم بودیدکه کدام دسته متخاصم ، شما را زودتر بربایند، ولی خداوند تبارک و تعالی ، به وجود مقدس محمد صلی الله علیه و آله ، شما را از این نابسامانی و دشواری و بدبختی و مذلت نجات داد .  شما را وقتی رهایی و آسودگی بخشید که با مصائب بزرگ و کوچک دست به گریبان بودید، ومانند گوی در دست شجاعان عرب وگرگان بیابان جهالت سرگردان بودید، و درکف سرکشان ومردان اهل کتاب ، زبون وخوار بودید . آنها هر دم که آتش جنگ می افروختند خداوند به سبب پدرم آن را خاموش می فرمود، و هر گاه ستاره وسوسه و ملعنت شیطان صفتان ، ظاهر می گردید، و فتنه عظیمی بر پا می کردند و آتش انقلاب را روشن می ساختند.
معرفی حضرت علی علیه السلام
پدرم برادرش علی امیرالمؤمنین را برای خاموش کردن آتش فتنه می فرستاد، و او تا حریف را بر زمین نمی انداخت و لهیب آتش را فرو نمی نشانید و سر دشمن را زیر پای نمی نهاد از جنگ بر نمی گشت . شوهرم بود که آتش فتنه و فساد جنگ را به تیغ بی دریغ خود فرو می نشانید و در راه رضای خدای متعال ، خود را به تعب و رنج می انداخت تا شما در امان باشید . او بود که برای رضای خدا و اطاعت امرپیغمبر ، اهتمام تمام داشت و همیشه سایه صفت ، پشت سر پیغمبرخدا بود و از همه بالاتر ، مهمتر و والاتر بود. او دامن همت را دراطاعت خدا واجرای حق به کمر زده و خیرخواه خلایق بود، و در نصیحت به مردم ، و پند و اندرز و موعظت سعی و کوشش فراوان نمود، تا شما درعیش و نوش و خوشی بسر برید. و در مهد ایمنی متنعم باشید. اما شما برای ما خاندان انتظار بلاها  ، و فتنه ها داشتید، و منتظر اخبار وحشت انگیز و دهشت آمیز بودید . چون اعلام جنگی می شد خود را کنار می کشیدید، و پهلو تهی می نمودید، و در صحنه جنگ به دشمن پشت می نمودید و فرار می کردید . چون پروردگار متعال ، منزلت پیغمبران را برای پدرم محمد مصطفی (ص) برگزید و اختیار فرمود و آرامگاه برگزیدگانش را برای او پسندید و انتخاب نمود، در سینه های شما خار نفاق ظاهر شد و جامه دین کهنه و بی اهمیت گردید .  گمراهان به سخن درآمدند، و گمنام های پست و زبون ، قدرومنزلت یافتند.  مرکب جهالت را در میدان بطالت دوانیدند، و سر شیطان در آنجا که فرو رفته بود سر به در آورد .  شما همه او را اجابت کردید، و چشم به دنیا و متاع و منصب و جاه وجلال آن دوختید، او هم به  وساوس خود شما را برانگیخت، و چون سبکبار و تهی مغز  یافت، علیه اهل دین و ایمان به خشم و غضب در آورد، تا آنجا که بر شتر غیر پانهادید و در آب خورگاه دیگران وارد شدید.

 

شکوه از مردم
ای مردم ! هنوز از درگذشت رسول خدا زمانی نگشته، هنوز کفن او تازه است ، هنوز زخم دل ما التیام نیافته، هنوز جسد پیغمبر اکرم(ص) به خاک نرفته ، بهانه گرفتید که ما از فتنه ترسیدیم و شما خود در آن فتنه ای که به دست خود ایجاد کردید افتادید و کافران در جهنم محیط گرفتارند.
هیهات ، چه دوراست از شما تدبیر امور، شما چگونه می خواهید عهده دار امری شوید که از آن بی اطلاعید، شیطان شما را به کجا می کشاند. ای مردم ، کتاب خدا در میان شماست، در هر امری حکمی نازل شده ، احکام فروزان قرآن نشانه های آشکاری دارد، اوامر آن ظاهر و نواهی آن روشن است . شما فرامین الهی را در امر و نهی پشت سرانداختید.

ای مردم ! شما پس از رحلت پیغبر(ص) ، اندکی درنگ نکردید و در کار خود نیندیشیدید، شما با برافروختن آتش فتنه و فساد ، بدعت ها نهادید، و صدای شیطان گمراه کننده را اجابت نمودید، و به پیروی آن ، انوار دین را خاموش کردید و تضییع حق را شعار خود ساختید . شما هستید که سنت های پیغمبر را محو نمودید  و در پس پرده به مکر و حیله و تزویر، آثار و مأثر دین مبین را به این زودی فراموش ساختید و بدعت های عرب جاهلیت را از نو شایع نمودید .  شما خوشحال هستید که  کینه ای که از پیغمبر (ص) در دل داشتید درباره خانواده اش به کار بردید، درحالی که پیغمبر خدا(ص) شما را از شقاوت به سعادت رسانید، و ما هم بر ضررها و فتنه های شما مانند کسی که با کارد و نیزه ، پوست او را پاره کنند صبر می کنیم، تا در پیشگاه حق و عدالت پروردگار وارد شویم. شما گمان می کنید من از پدرم ارث نمی برم، چه گمان باطل که بر خلاف نص صریح قرآن است.

آیا شما می گویید من ارث نمی برم ؟ این حکم را از دوران جاهلیت گرفته اید ؟

ای مردم ، چه کس از خداوند بهتر و محکم تر حکم و قضاوت می کند؟ اما برای آنان که ایمان به آخرت دارند، آیا شما نمی دانید که روز پاداشی هست ؟

ای مردم ! مانند آفتاب بر همه مشهود است که من یگانه دختر باقیمانده پیغمبر خدا هستم، و محمد (ص) پدر من است، ای گروه مسلمانان، آیا سزاوار است جاه طلبان بر من غلبه نمایند، و چیره شوند، وحق مرا ببرند. و شما از من حمایت نکنید و بشنوید وساکت بمانید ؟

 


افشای سیاست جعل حدیث
آنگاه خطاب به ابوبکر نموده  فرمود: ای پسر ابی قحافه ، آیا درکتاب خدا نوشته شده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ عجب افتراء بزرگی برخدا بسته ای ، چه نسبتی به قرآن می دهی. ای ابوبکر! آیا با علم به حکم قرآن، و دانستن احکام ارث ، از روی عمد، کتاب خدا را پشت سر نهاده ای وعمل بدان را ترک نموده ای ؟ مگرخداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید نمی فرماید سلیمان از داود ارث برد، و در آنجا که حکایت یحیی پسر زکریا را استشهاد می فرماید می گوید: پروردگارا ، ولیی که از من و از آل یعقوب میراث برد به من مرحمت و عنایت فرما. مگر نفرمود خویشان رحمی بعضی بربعضی تقدم دارند .  مگرنفرمود خداوند شما را درباره اولادتان وصیت می کند که نصیب یک مرد دو برابر بهره یک زن است  و پسر دو برابر دختر ارث می برد. مگر نفرمود برشما واجب است که هنگام مرگ ، وصیت کنید در مال خود برای پدر و مادر و خویشان وصیت نیکویی ، و این حکم بر حق و ثابت است بر آنها که یقین به آخرت دارند. آیا شما گمان کردید من از پدرم بهره و نصیبی ندارم، و از پدرم ارث نمی برم ؟ آیا می گویید بین من و پدرم خویشاوندی نیست؟! آیا خداوند برای شما آیه ای بدین گونه فرستاده که مرا از فرزندی پدر خارج کنید و از ارث پدرم محرومم سازید؟ یا آنکه می گویید اهل دو ملت از یکدیگر ارث نمی برند.آیا من و پدرم از اهل یک ملت نیستیم که از این جهت مرا از ارث پدرمنع می کنید ؟ آیا شما از پدرم و پسرعمم علی به قرآن داناترهستید ؟ آیا به آخرت عقیده ندارید؟ اگر اینطور است، مرکب خلافت را بگیرید و تصاحب کنید تا در روز حشر در پیشگاه خداوند دادخواهی کنم و بدانید که محمد (ص) دادخواه بزرگی است، و خداوند حاکم به حق است . وعده من و شما در قیامت در پیشگاه دیوان محاسبات الهی است . درآن وقت معلوم می شود چه کسی زیانکاراست ، آن روز ندامت سودی ندهد .  فردا زمانی است که به زودی  می رسد و خواهید دید عذاب خوار کننده بر چه کسی است و عذاب جاودانی چه کسی را فرا می گیرد.
محاکمه شخصیت های ساکت و منحرف
سپس رو به طرف انصار کرده  فرمود : ای یاوران اسلام و حافظین حدود احکام قرآن و پایگاه های دین، این چه سستی است که در حق من روا می دارید ؟
ای مهاجر و انصار ! این تغافل و سهل انگاری شما درظلم و ستمی که برمن رفته است  برای چیست؟ آیا پدرم محمد رسول خدا نفرمود هر کس را در فرزندش باید احترام نمود ؟ احترام به فرزند ، احترام به پدر است، اما شما چه زود دین خدا و آئین انسانیت را تغییر دادید و فراموش نمودید .  و بدعت ها پدید آوردید و آنچه پدرم درباره من سفارش کرده بود، بر خلاف رفتار نمودید، آنچه از شما می خواهم بر آن قدرت دارید ، شما می توانید از من حمایت کنید، و احکام قرآن را زنده بدارید . آیا شما هم می گویید محمد (ص) مرده است؟

آری رحلت پیغمبر(ص) خدا مصیبتی بزرگ است که اثر آن در زمین ، آسمان ، کوه و دشت و صحرا بیابان ظاهر و آشکار است.

آنگاه طایفه بزرگ اوس و خزرج را به نام مادرشان مخاطب ساخته  فرمود :  ای پسران قبیله آیا سزاوار است که به ظلم و ستم ، ارث مرا ببرند ، مرا از ارث پدرم محروم سازند و شما حاضر و ناظر باشید و دادخواهی مرا بشنوید وساکت بمانید ؟

همه شما مظلومیت مرا می دانید وشما همه صاحب افراد و اعداد واسباب و ادوات جنگ و نیرو و قوت و سپر و اسحله می باشید. من شما را به یاری در اجرای حکم قرآن می خوانم.

اما می دانم شما مرا اجابت نمی کنید، و با آنکه ناله مرا می شنوید به فریاد من نمی رسید  در حالیکه شما در تاریخ به شجاعت و دلاوری و مردانگی موصوف ، و به نیکویی و صلاح معروفید . شما اشراف و برگزیدگان مردم مسلمان بودید که به فضیلت برگزیده شدید و به خوبی ها شهرت یافتید.

شما را برای مقاتله با اعراب کافر انتخاب می نمودند، و شما گردنکشان روزگار را از پای درمی آورید، و هرگز از ما خاندان پیغمبر دوری نمی کردید و آنچه به شما امرمی نمودیم فرمانبردار بودید تا چرخ های آسیای پر برکت اجتماع مسلمین به حرکت در آمد و به گردش افتاد و نخوت و شرک و ذلت ، و دروغ و تهمت و نفاق از بین رفت و آتش کفر و شرک خاموش شد، و دعوت بت پرستی و هرج و مرج نابود، و نظام دین محکم و استوار و پایدار گردید.

 


بی تفاوتی و انزوای مردم
ای مردم ! آنچه گفتم به امید آنکه در شما تأثیر کند نگفتم  زیرا می دانستم که کناره گرفتن شما از ما با گوشت و پوست شما آمیخته است ؛ و احساس کردم که مکر ، دغل ، فریب و وسوسه  دل های شما را فرا گرفته ، ولی چون دردها و الم ها در سینه ام جمع شده ، خواستم وظیفه خود را انجام داده باشم که نگویید نمی دانستیم، و ضمناً دل را از حزن و اندوه خالی کرده باشم . این آهی است از سینه پر درد من که دیگر طاقت تحمل آنرا نداشتم و خواستم این اندوه را از دل بیرون افکنم و حجت را بر شما تمام کنم.

 

هشدار به تشنگان قدرت
اکنون این شتر شیرده خلافت را بگیرید و ببرید ، به ناحق غصب کنید و به آسودگی سوار شوید . اما بدانید که پای آن مجروح است و پشت وی زخم ، و غبار و ننگ آن همیشه باقی است، این عمل غصب شما به غضب خداوند پیوسته است و این روش ناپسند شما به آتش روز جزا متصل است . خداوند می داند آنچه شما مرتکب می شوید و به زودی ای ستمکاران ، بازگشت خود را در می یابید.
ای مردم ! من دختر کسی هستم که شما را از عذاب دردناک ، بیمناک ساخت و می بینم عذابی سخت شما را استقبال می کند، هر چه دلتان بخواهد بکنید ما نیز آنچه بر حق است می کنیم.

شما منتظر نتیجه عمل خود باشید ، ما هم منتظر روز تشخیص حق از باطل ، و سعید از شقی هستیم .


دانلود فیلم ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه فاطمیه

پنج شنبه 87/2/26 12:10 عصر| | نظر

دانلود فیلم  ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله  علیه فاطمیه

دانلود ادامه مطلب

یاحق امام حسن مجتبی علیه السلام پشت وپناه تون

(ادامه مطلب...

<   <<   6   7   8   9   10      >
مشترک RSS وبلاگ شوید

آرشیوها

پیوند‌ها